فکر نمیکردم اینقدر ضعیف باشم ...
فکر نمیکردم به این حال بیفتم ...
نمیتونم باور کنم که این منم...
چه بلایی سرم اومد ...
خداجون خواهش میکنم جوابمو بده...
بگو من کیم ؟؟؟
این دختری که چشماش سرده و لبخند با لباش قهره کیه ؟؟ منم؟؟؟
کجاست اون دختری که هیچکس از دستش راحت نبود ؟
کجاست اون دختری که همه از دستش عاصی بود ، کجاست اون دختری که همیشه میخندید ؟ گریه تو دستورالعمل کارش نبود !!!
تنها چیزی که باعث میشه باور کنم این دختر سرد و سنگی همون اتیش پاره ی گذشتس یه نقطه ی مشترکه بینشون .......گریه نمیکنن ...هیچکدومشون
خداجون فقط یه چیز دیگه ازت میخوام فقط یه چیز...
بزار یه بار دیگه بزنم...بزار یه بار برای اخرین بار برای خانوادم بزنم...
این دختر یخی نمیتونه حرفاشو با جمله بگه ...نمیتونه
نمیخوام اینجوری بزارم و برم...
درسته قول دادم که برم ...که تنهاشون بزارم ...اما انصاف نیس که همینجوری برم...کمکم کن خداجون دارم غرق میشم تو این لجن...سخته تنها گذاشتن تنها حامی های زندگیت ...خداجون کمکم کن تا
بتونم به قولم عمل کنم...
نظرات شما عزیزان: